وارن بافت در نامه خود در ابتدای سال 2017 به سهامداران بسیار خوشبین است و اعلام می کند که ایالات متحده سال بسیار خوبی را در پیش خواهد داشت. وی در مصاحبه خود اشاره ای به مسایل سیاسی یا انتخابات ریاست جمهوری جدید در ایالات نمی کند.
«پیشگوی اوماها» به سرمایه گذاران یادآوری می کند که «ترس فراگیر دوست شما است» اما «ترس شخصی دشمن شما است.»
وارن بافت (که به پیشگوی اوماها معروف است) می گوید: با اظهارنامه های مالیاتی "چیز های خیلی زیادی" را می توان در مورد ترامپ یاد گرفت.
هر ساله کمتر چیزی پیدا می شود که از نامه سالیانه وارن بافت به سهامداران برکشایر هتوی “Berkshire Hathaway” پراهمیت تر باشد.
نامه وی برای سال ۲۰۱۶ که آخر هفته گذشته منتشر شد، نیز از این قاعده مستثنی نبود. در این نامه نیز بافت مانند همیشه به موضوعات معمول خود پرداخت، از عملکرد شرکت برکشایر هتوی و واحد های عملیاتی آن تا چشم انداز آینده ایالات متحده٬ برای مدیران اجرایی و سرمایه گذاران شخصی پرداخت.
تمامی این نامه ارزش خواندن را دارد و به خصوص اینکه جمعا، کمتر از ۳۰ صفحه است. اما با وجود این، من برای شمایی که مایلید از نکات برجسته این مطلب مطلع شوید، پنج نکته ی مورد علاقه خودم را ذکر می کنم.
۱. ترس از بازار
بسیاری از سرمایه گذاران و موسسات شناخته شده و و برتر٬ در ارتباط با اینکه پس از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ٬ سهام ، روندی رو به تزلزل را پیش گرفته است٬ هشدار داده اند.
مدیران برجسته صندوق های پوشش/کاهش ریسک مانند ری دالیو و ست کلارمن هر دو در در این باره در طی ماه گذشته به این نکته اشاره کرده اند٬ و دیوید کاستین کارشناس عمده سهام در گلدمن ساکس ایالات متحده ، در گزارشی اخیر نوشته است "آشتی بازار مالی پیش روست."
بافت هم با نگاهی دوگانه هم موافق این خط فکری هست و هم نه. در نامه امسال خود ٬وی اشاره می کند که اگرچه بازار به طور حتم شاهد رکود چشمگیری خواهد بود اما پیش بینی زمان آن غیر ممکن است. بافت شدیدا به سرمایه گذاران توصیه میکندکه به اینها به چشم فرصت نگاه کنید و شما آگاهانه بهراسید زمانی که بقیه دچار حرص وطمع شده اند.
سال های پیش رو گهگاه کاهش عمده بازار را ارائه خواهند داد — حتی به گونه ای هراس آور — که تقریبا تمام سهام را تحت تاثیر قرار خواهد داد. هیچ کس نمی تواند به شما بگوید که چه هنگام این آسیب ها به وقوع خواهد پیوست - نه من، نه چارلی [مانگر]، نه اقتصاددانان و نه رسانه ها. مگ مک کانل از بانک فدرال نیویورک به درستی واقعیت این هراس را توصیف کرده است: "ما زمان زیادی را برای یافتن خطری سازمان یافته صرف کردیم؛ در حالیکه در واقع این خطر است که تمایل دارد ما را پیدا کند."
سالهای پیش رو، گه گاه رکود و ترس بسیار زیادی را ایجاد خواهد کرد که علی القاعده متوجه ی همه ی سهام ها خواهد شد. هیچ کس نمی تواند به شما بگوید که این فجایع چه زمان رخ خواهد داد-نه من نه چارلی مانگر نه هیچ اقتصاددان یا رسانه ای. مگ مک کانل از نیویورک فد به خوبی واقعیت این هراس را توضیح داد: ما زمان بسیار زیادی را به یافتن ریسک های سیستماتیک اختصاص میدهیم اما نهایتا در واقع آنها هستند که ما را پیدا می کنند.
در طول آن زمانهای رعب انگیز شما نباید به هیچ وجه دو نکته رافراموش کنید: اول آنکه ترس همه گیر دوست شما به عنوان یک سرمایه گذار محسوب میشود چرا که قدرت چانه زنی شما را در خریدها بالا میبرد و اینکه هراس شخصی دشمن شماست و ممکن بی آنگه گاهی حتی تضمینی داشته باشد. سرمایه گذارانی که از هزینه های زیاد و بی دلیل اجتناب کرده و برای یک بازه ی زمانی ٬ تنها به آن دسته از کسب وکارهای محتاطانه ای که در بازار مالی ایالات متحده به وجود می آید می پردازند. تقریبا به طور حتم عملکرد خوبی خواهند داشت.
۲. در مورد بازخرید سهام
یکی از داغ ترین مباحث در دنیای شرکت های بزرگ در طول چند سال گذشته بازخرید سهام است. رشد اقتصادی بی شوق و شور و اطمینانی وا مانده شرکت ها را به اختصاص درآمد اضافی خود نه در سرمایه گذاری برای کسب و کار بلکه برای بازخرید سهام رهبری کرده است.
در تئوری، هیچ مشکلی در این زمینه وجود ندارد زیرا بازخرید سهام راهی برای شرکت ها برای بازگشت سرمایه به سهامداران است. علاوه بر این٬ در صورتی که با قیمت مناسب انجام شود، دارای ارزش افزوده ای خواهد بود برای سهام موجود سهامداران. اما در عمل٬ همانگونه که بافت در نامه امسال خود به آن اشاره می کند٬ علاقه شرکت ها به چشم پوشی از این نکات دقیق است٬ ودر عوض ترجیح می دهند سهام را صرف نظر از قیمت باز خرید کنند:
ارزیابی مطلوبیت بازخرید آنقدر ها هم پیچیده نیست.
برای سهامداران دائمی ... بازخرید تنها زمانی معنا پیدا می کند که سهام به قیمتی پایین تر از ارزش اصلی خریداری شوند. زمانی که این قاعده رعایت شود٬ باقی مانده سهام افزایشی فوری در ارزش اصلی را تجربه می کنند. ... بنابر این، این سوال که آیا یک عمل بازخرید سبب افزایش ارزش یا نابودی ارزش برای سهامداران دائمی می شود کاملا به قیمت خرید بستگی دارد.
بنابراین٬ عجیب است که اطلاعیه شرکت ها در مورد بازخرید تقریبا هیچوقت به قیمتی اشاره نمی کنند که بالاتر از آن چیزی باشد که بازخرید ها از آن اجتناب کنند. این مورد چنانچه مدیریتی در حال خرید کسب و کاری از خارج باشد قطعا اتفاق نمی افتد. در آنجا٬ قیمت همیشه به تصمیم گیری برای فروش یا گذشتن از آن منجر خواهد شد.
هر چند هنگامی که مدیران اجرائی و یا هیات مدیره در حال خرید بخش کوچکی از شرکت خود باشند٬ همه آنها اغلب نسبت به قیمت بی اعتنا به نظر می رسند. آیا آنها در صورتی که در حال مدیریت یک شرکت خصوصی با تنها چند صاحب بودند و در حال ارزیابی عاقلانه بودن خرید یکی از آنها بودند به همین نحو رفتار می کردند؟ البته که نه.
پیشنهاد من: پیش از ورود به بحث بازخرید سها٬م یک مدیر عامل و هیات مدیره وی باید بایستند٬ با یکدیگر متحد شوند٬ و با اتحاد اعلام کنند٬ "آنچه که تحت یک قیمت مشخص هوشمندانه به نظر میرسد تحت قیمت دیگر می تواند احمقانه باشد."
۳. در مزیت رقابتی
اگر از خواندن نامه های بافت یک چیز آموخته باشم٬ آن در باره اهمیت حیاتی مزیت رقابتی است. یک شرکت با مزیتی رقابتی در مقایسه با دیگران در صنعت خود به طور مداوم می تواند سهم بازار خود را در حالی که به طور همزمان بازده برتری را کسب می کند افزایش دهد.
و هیچ مزیت رقابتی قوی تری نسبت به بهره وری وجود ندارد. شرکتی که با هزینه پایه کمتری نسبت به رقبای خود عمل می کند به عبارتی دنیا را سر انگشتان خود دارد. می تواند قیمت شرکت های دیگر در صنعت خود را بسیار کاهش دهد٬ بسیاری از مشتریان آنها را به خود جلب کند٬ و هنوز حاشیه های گسترده تر و در نتیجه سود دهی بالاتری را ایجاد کند.
آنگونه که بافت در نامه امسال خود توضیح می دهد٬ واحد بیمه اتومبیل برکشایر هاتاوی (جیکو)، نمایش زندگی واقعی این نیروها را در عمل ارائه می دهد:
بیمه خودرو برای اغلب خانواده ها هزینه ای گزاف است. پس انداز برای آنها مهم است — و تنها یک عملیات کم هزینه می تواند سبب پس انداز شود...
هزینه های پایین جیکو خندقی ایجاد می کند — یک خندق پایدار — که رقبا قادر به عبور از آن نیستند. در نتیجه، شرکت سهم بازار را سال به سال می بلعد٬ و سال ۲۰۱۶ را با حدود ۱۲ درصد از حجم صنعت به پایان می رساند. این رقم از رقم سال ۱۹۹۵ حدود ۵/۲ در صد بیشتر است٬ و این سالی است که برکشایر کنترل جیکو را بدست آورد. در همین حال٬ اشتغال از ۸۵۷۵ به ۳۶۰۸۵ افزایش یافت.
رشد جیکو در نیمه دوم سال ۲۰۱۶ شتاب چشمگیری داشت. هزینه زیانها در سراسر صنعت بیمه اتومبیل با سرعتی غیر قابل تصور افزایش یافته بود و برخی از رقبا اشتیاق خود را برای بدست آوردن مشتریان جدید از دست داده بودند. با این حال٬ واکنش جیکو به کمبود بهره، سرعت بخشیدن به تلاش های جدید کسب و کار خود بود. ما دوست داریم از شرایط مطلوب استفاده کنیم چون می دانیم آن (سود) قطعا دوباره افزایش خواهد یافت.
۴. در مورد حسابداری (هشدار) پرچم های قرمز
بافت در این مورد که مستقیم به هدف میزند به خود می بالد. وی با مطالب همانگونه که آنها را می بیند مواجه می شود و سعی نمی کند تا عملکرد شرکت برکشایر هاتاوی را از طریق تنظیمات حسابداری که هزینه های موقت را حذف می کند بزرگ جلوه دهد آنگونه که بسیاری از شرکت ها امروزه به هنگام گزارش دهی در باره "در آمد تنظیم شده" چنین می کنند.
این میلیاردر۸۶ ساله با این موضوع در گذشته هم به همین نحو عمل کرده است٬ و در نامه امسال خود نیز دوباره همین روش را در پیش گرفته است.
مدیریت های بیشماری – که این رقم به نظر می رسد هر سال افزایش یابد – برای گزارش و در واقع به تصویر کشیدن "در آمدهای تعدیل شده" که بالاتر از در آمدهای اصول پذیرفته شده کلی حسابداری شرکت خود آنها است به دنبال هر وسیله ای هستند. راههای زیادی برای انجام این تردستی توسط کارورزان وجود دارد. دو نمونه ای که مورد علاقه آنهاست عبارت است از حذف "هزینه های بازسازی" و "جبران مبتنی بر سهام" به عنوان هزینه ها.
من و چارلی می خواهیم که مدیریت ها در تفاسیر خود٬ موارد غیر معمول را شرح دهند — خوب یا بد — که ارقام اصول پذیرفته شده کلی حسابداری را تحت تاثیر قرار میدهند. بعد از همه، دلیل اینکه ما به اعداد گذشته نگاه می کنیم این است که برای آینده تخمین هایی بزنیم. اما مدیریت هایی که به طور منظم برای دور نگهداشتن هزینه های خیلی واقعی با تاکید بر "درآمد های تعدیل شده هر سهم" در تلاش اند ما را عصبی می کنند. این به این دلیل است که رفتار بد مسری است: مدیران اجرائی که به طور آشکار به دنبال راه هایی برای گزارش ارقام بالا هستند تمایل دارند فرهنگی را پرورش دهند که در آن زیردستان نیز تلاش می کنند تا "مفید" واقع شوند. به عنوان مثال٬ اهدافی از این قبیل می تواند منجر به دست کم گرفتن ذخائر از دست رفته توسط بیمه گران شود٬ عملی که بسیاری از شرکت کنندگان در صنعت را نابود کرده است.
من و چارلی هنگامی که می شنویم تحلیلگران با تحسین در مورد مدیریت هایی که همیشه "اعداد را می سازند" صحبت می کنند مضطرب می شویم. در حقیقت، کسب و کار همیشه برای تحقق ارقام بسیار غیر قابل پیش بینی است. به ناچار، شگفتی رخ می دهد. وقتی ارقام محقق شوند٬ مدیر عاملی که تمرکزش بر وال استریت است وسوسه می شود اعداد را جعل کند.
۵. در مورد دوره سهامداری
اگر شما فهرست سهامداران عمده دربرکشایر هاتاوی را در صفحه ۱۹ آخرین نامه وارن بافت را بررسی کنید، متوجه یک غیبت آشکار می شوید: وال مارت.
در نشست سالانه برکشایر در سال ۲۰۰۳ از بوفه سوال شد که در طول سالهای اخیر بزرگترین اشتباه وی چه بوده است. پاسخ او: "وال-مارت." و ادامه داد: "من اقدام به خرید ۱۰۰ میلیون از سهام وال مارت به [قبل از تقسیم قیمت] قیمت هر سهم ۲۳ دلار کردم. ما کمی خریدیم و سهام اندکی بالا رفت٬ و من فکر کردم شاید کمی برگشت داشته باشد. این احساس آرامش برای ما در حدود ۱۰ میلیارد دلار هزینه در بر داشت."
دو سال بعد، یعنی در سال ۲۰۰۵، بافت تلاش نمود تا این موضوع را با ایجاد موقعیتی عمده در تخفیف خرده فروشی اصلاح کند. در سال ۲۰۱۶، ارزش سهام برکشایر در وال مارت حدود ۶ میلیارد دلار بود.
اما آن سهام دیگر وجود ندارد٬ و سبب شده است تا برخی از سرمایه گزاران هنگامی که بافت گفت در گذشته مدت سهامداری مورد علاقه او و مونگر "برای همیشه" بوده است صداقت وی را زیر سوال برند. اما همانگونه که بافت در نامه امسال خود روشن کرده است٬ این قانون شامل تمام شرکت هایی می شود که برکشایرصاحب آنهاست، نه سهام آن در اوراق بهادار قابل عرضه در بازار:
گاهی اوقات نظرات سهامداران و یا رسانه ها دلالت بر این دارد که ما "برای همیشه" صاحب برخی از سهام خواهیم بود. درست است که ما صاحب برخی از سهام هستیم که من قصد فروش آنها را تا آنجا که چشم کار می کند ندارم (و ما در باره چشم انداز ۲۰/۲۰ صحبت می کنیم). اما ما هیچ تعهدی نداده ایم که برکشایر می تواند هر مقدار از اوراق بهادار قابل عرضه در بازار را نگهدارد.
سردرگمی در باره این نکته ممکن است ناشی از خواندن بیش از حد سطحی "اصل اقتصادی" ۱۱ در صفحات ۱۱۱-۱۱۰ باشد٬ که از سال ۱۹۸۳ در گزارش سالانه ما ،گنجانده شده است. این اصل کسب و کار های کنترل شده٬ و نه اوراق بهادار قابل عرضه در بازار را در بر می گیرد. امسال من جمله نهایی را به شماره ۱۱ اضافه کردم تا اطمینان دهم که صاحبان ما این نکته را درک می کنند که ما هر اوراق بهادار قابل عرضه در بازار را به عنوان در دسترس بودن برای فروش در نظر می گیریم، با این حال چنین فروشی در حال حاضر بعید به نظر می رسد.